داستان زیبای مردی که فکر میکرد همسایه اش دزد است!
نوشته شده توسط : سید مهدی نقیب

داستان زیبای مردی که فکر میکرد همسایه اش دزد است!

.

.

.

در فولکلور آلمان ، قصه ای هست که این چنین بیان می شود :
مردی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده . شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد ، برای همین، تمام روز اور ا زیر نظر گرفت.
متوجه شد که همسایه اش در دزدی مهارت دارد ، مثل یک دزد راه می رود ، مثل دزدی که می خواهد چیزی را پنهان کند ، پچ پچ می کند ،آن قدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد ، لباسش را عوض کند ، نزد قاضی برود و شکایت کند.
اما همین که وارد خانه شد ، تبرش را پیدا کرد . زنش آن را جابه جا کرده بود. مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه اش را زیر نظر گرفت و دریافت که او مثل یک آدم شریف راه می رود ، حرف می زند ، و رفتار می کند!
پائلو کوئیلو میگوید: "همیشه این نکته را به یاد داشته باشید که ما انسان ها در هر موقعیتی معمولا آن چیزی را می بینیم که دوست داریم ببینیم!"

.

.

.

S.M.N





:: برچسب‌ها: داستان , داستان کوتاه , آموزنده ,
:: بازدید از این مطلب : 514
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 23 شهريور 1393 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
نازنين در تاریخ : 1393/6/27/4 - - گفته است :
سلام ....داستان خيلي جالبي بود....آره واقعا همينطوره...

موفق باشيد...

يا علي....

/weblog/file/img/m.jpg
دختر رویایی در تاریخ : 1393/6/27/4 - - گفته است :
عالی بود
پاسخ:...ممنونم!


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: